آیساآیسا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 13 روز سن داره

آیسا، ماه آسمون زندگی ما

این روزهای آیسا خانم

عزیز دلم برات میخوام از این روزها بنویسم که متاسفانه دوست ندارم دیگه تکرار بشن. توی این روزهای سرد پاییزی ، یک سرماخوردگی خیلی بد گریبان خانواده سه نفریمون رو گرفته. و خیلی ناراحتم که شما فسقلی برای اولین بار ، چنین سرماخوردگی رو تجربه کردی. اولاش چون بعد از زدن واکسن یکسالگیت بود فکر کردیم از علائم واکسن باشه اما با شدید شدن بیماریت ، وقتی به دکتر مراجعه کردیم بهمون گفت که یکمی دیر آوردین، گوشهای دختر نازتون عفونت کرده!!!! وااااای که خدا میدونه اون لحظه توی مطب چه حالی شدم وقتی دکتر داشت اینجوری حرف میزد. کل دنیا داشت دور سرم میچرخید. آخه دختر نازم مریض بود و ما دیر به دادش رسیدیم!!! من و بابایی خیلی به خودمون بد گفتیم که چرا ا...
12 آذر 1391

تولدت مبارک یکی یکدونه مامان

امروز تولد توست و بهترین زمانی که خدا میخواست مرا با هدیه ای شاد کند.   امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی . .. دختر کوچولوی مامان، بهترین هدیه آسمونی  یکساله شدنت مبارک. توی این یکسالی که با هم بودیم روزی هزار بار بخاطر داشنت خدا رو سپاس گفتیم. این یکسال مثل یک فیلم جلوی چشمامه. از لحظه ای که متولد شدی و گریه میکردی تا الان که خانم کوچولوی یکساله شدی و کلی کار جدید بلدی. الان دیگه خیلی راحت بعضی از کلمات رو میگی ، کارهای بامزه میکنی، چند قدمی رو مستقل راه میری. بازی میکنی ، خودت رو سرگرم میکنی، با اسباب بازیهات ساعتها بازی میکنی...
29 آبان 1391

یازده ماهگیت مبارک دختر نازم

سلام به ماه آسمون زندگیمون. هورااااااااااااااااااا دختر نازنین و دوست داشتنی مامانی، یازده ماهه شدنت مبارک.باز هم یکماه دیگه رو در کنار هم به خوشی تجربه کردیم و شما کلی کارهای جدید یاد گرفتی. اینماه جدید که در پیش رو داریم یک تفاوت کوچولویی با ماههای قبل داره. این ماه ، ماه شمارش معکوسه. همونطوری که پارسال هم روزهای اینماه روزهای معکوس بودن. پارسال ماه آبان ، ماه انتظار بود. ماهی که منتظر بودیم خدا یک فرشته کوچولوی ناز رو بهمون هدیه بده و مهمون آغوشمون کنه و امسال ماه آبان ماهی هست که روزها رو برای نزدیک شدن به سالروز زیباترین روز زندگیمون میشماریم. شما تا پایان ماه آبان یکساله میشی و دنیای ما رو غرق در شادی میکنی. توی این مدت یا...
29 مهر 1391

تربچه نقلی مامان و شیرین کاریهاش

سلام سلام دخملم.عزیز دلم. تربچه نقلی مامان. بعد از یک غیبت نسبتا طولانی بازم اومدم تا برات از شیرین کاریهات و خاطراتت بنویسم تا در آینده با خوندنشون حس ما رو درک کنی و بفهمی تو این روزها و ساعات چه حس و حالی داشتیم. اگه بخوام از این روزها بگم، خیلی ناز و دلبر شدی. ناقلا و کنجکاو. دائما در حال بررسی و برانداز کردن محیط اطرافت و وسایل هستی.چند تا کلمه جدید یاد گرفتی. وقتی میگیم آیسا پیشو چی میگه فوری با یک لحن دخترونه میگی "میو" ، هاپو چی میگه "هاپ". همش دوست داری راه بری البته با کمک یکی دیگه.هنوز خودت نمیتونی به تنهایی راه بری.یکی از دستهات رو میدی به ما و اون یکی دستت هم تو هوا برای خودش در حال حرکته. البته چند روزی هم هست که با دستت ...
24 مهر 1391

دهمین ماه تولدت مبارک عزیز دلم

ماهها دارن از پی هم میان و میرن و تو داری روز به روز بزرگتر میشی. هر روز داری کارهای جدید یاد میگیری و به زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای میدی. داری یاد میگیری چطور زندگی کنی و ما هم داریم برای کسب تجربه های جدید بهت کمک میکنیم. همچنان با چهار دست و پا رفتنت تمام خونه رو زیر پات میذاری و هیچ مانعی جلو دارت نیست مگر اینکه چیز جدیدی نظرت رو جلب کنه و یکمی توقف کنی. دختر نازم وقتی به روزهای اولی که متوجه حضورت در وجودم شدم یا وقتی که بی صبرانه روزهای آخر رو معکوس میشمردم و منتظر تولدت بودم یا وقتی روزهای اول تولدت و دست و پای خیلی کوچیک و نگاههای پر از پرسشت رو بیادم میاد، با خودم میگم هیچوقت فکر نمیکیرم اینقدر این روزها زود بگذرن و تو اینقد...
28 شهريور 1391

سالگرد ازدواج عزیز و آقاجون

دختز ماهم، فرشته آسمونیه مامانی سلام امروز یکی از زیباترین و به یادماندنی ترین روزهای قشنگ خداست. امروز یک اتفاق خوب و شیرین افتاده و اون هم سی امین سالگرد ازدواج عزیزو آقاجون هستش. سی امین سال که شکر خدا این دو انسان دوست داشتنی دارن با هم عاشقانه زندگی میکنن و هر روز رو به خوشی در کنار هم سپری میکنن. البته امسال این جشن سالگرد یک رنگ و بوی دیگه داشت، امسال هدیه ما به عزیز و آقاجون دو تا نوه شیرین و خوردنی بود. شما و آقا امیرمهدی دو تا فسقلی شیطون حال و هوای این جشن کوچیک خانوادگی رو کلا عوض کردین . با هم کلی شیطونی کردین و کلی هم عکس یادگاری ازتون گرفتیم. منم برای عزیز و آقاجون دعا میکنم که به امید خدا صدمین سالگرد ازدواجشون رو د...
20 شهريور 1391

نه ماهگیت مبارک دختر نازم

سلام به فرشته ناز و دوست داشتنی خودم. سلام به روی ماهت عزیز دردونه مامانی. بازم یکماه دیگه اومد و رفت و یکماه دیگه به سنت اضافه شد نازگلم. اینماه یک ماه پربرکت بودش مامانی، یکی از خاص ترین و بهترین ماههای خدا. ماه رمضان توی این ماه خیلی بزرگتر و شیرین تر شدی عزیز دلم. آخه دیگه کم کم داری از نوزادی بیرون میای و یواش یواش داری به یکسالگیت نزدیک و نزدیک تر میشی. مهارتهات دارن روز به روز بیشتر و بهتر میشن. چهاردست و پا رفتنت توی نه ماهگیت کامل شد و الان داری راه رفتن رو هم تمرین میکنی (البته هنوز به کمک ما) ، دائما در حال ورجه وورجه کردنی و این طرف و اونطرف میری. دیگه ثانیه ای غفلت کردن ازت محاله. باید تمام اسباب بازیهات و وسایلت رو ...
29 مرداد 1391

روزگار شیرین ما

سلام به روی ماه و ناز و خوردنی دختر کوچولوم. این روزها شکر خدا ، روزگار شیرین و دوست داشتنی هستش که متاسفانه دارن تند تند از پس هم میگذرن. اینقدر شیرین و عزیز شدی که نگو. دیگه حسابی میتونی چهار دست و پا بری و بدون توقف دائما در حال ورجه وورجه کردنی خانم خانما. عاشق توپ و توپ بازی هستی و ساعتها با توپ سرگرمی. البته عاشق کفش و پا هم هستی!!!!! خدا نکنه یکجایی کفش ببینی دیگه نمیشه جلوت رو گرفت. همین الان که دارم برات خاطره مینویسم ،شما داری با یک کفش دو برابر سایز خودت بازی میکنی!!! کفش رو میبری بالای سرت و محکم پرت میکنی زمین!!!! لابد این هم یکجور بازیه دیگه!!!! سرگرمیت شده بازی کردن با لوازم خونه، از وقتی که چهاردست و پا رفتنت...
11 مرداد 1391

هشت ماهگیت مبارک دخترم

سلام عسلکم. سلام به بهترین هدیه آسمونی ما. دختر ناز و دوست داشتنی مامان هشت ماهگیت مبارک باشه. تو یک فرشته کوچولو هستی که با دیدنت  هزاران بار خدا رو شکر میکنم. وقتی مهمون دلم شده بودی میدونستم و شنیده بودم که حس مادری یک حس پاک و دوست داشتنی هستش اما باورم نمیشد که اینقدر دلچسب باشه. روزها از پی هم میان و میرن و تو روز به روز بزرگتر و زیباتر و شیرین تر میشی. کلی حرکات و کارهای جدید یادگرفتی. به هر کسی یک حرکت اختصاص دادی، وقتی اطرفیان  رو میبینی خیلی زود حرکت مورد علاقه طرف رو براش انجام میدی. مثلا برای بابای مامانی فورا ادای سرفه زدن رو در میاری، برای خاله سحر فوری سرت رو بهش نزدیک میکنی که با سرش بهش ضربه بزنه ، دایی یاس...
29 تير 1391