نه ماهگیت مبارک دختر نازم
سلام به فرشته ناز و دوست داشتنی خودم. سلام به روی ماهت عزیز دردونه مامانی.
بازم یکماه دیگه اومد و رفت و یکماه دیگه به سنت اضافه شد نازگلم.
اینماه یک ماه پربرکت بودش مامانی، یکی از خاص ترین و بهترین ماههای خدا. ماه رمضان
توی این ماه خیلی بزرگتر و شیرین تر شدی عزیز دلم. آخه دیگه کم کم داری از نوزادی بیرون میای و یواش یواش داری به یکسالگیت نزدیک و نزدیک تر میشی.
مهارتهات دارن روز به روز بیشتر و بهتر میشن.
چهاردست و پا رفتنت توی نه ماهگیت کامل شد و الان داری راه رفتن رو هم تمرین میکنی (البته هنوز به کمک ما) ، دائما در حال ورجه وورجه کردنی و این طرف و اونطرف میری.
دیگه ثانیه ای غفلت کردن ازت محاله. باید تمام اسباب بازیهات و وسایلت رو از زیر مبل و میز پیدا کنیم.
جدیدا یاد گرفتی از پله بالا و پایین میری البته نه به روش نشتن و چهار دست و پا رفتن . باید حتما راه بری و با کمک ما از پله مثل آدم بزرگا بالا و پایین بشی.
این روزا که هوا خوبه گاهی اوقات عصری میریم پارک تا شما تاب بازی کنی و کلی ذوق میزنی برامون.
توی اینماه دو تا مسافرت خارج از استانی داشتی که خب شکر خدا بهمون خوش گذشت و شما هم یکمی تجربه سفر راه دور رو کسب کردی.
گاهی وقتا با کلمات نسبتا مفهوم حرفات رو به ما میزنی و منظورت رو به ما میرسونی.
وقتی برات غذا میارم که نوش جون کنی خودت میگی "به به" . یا وقتی لیوان آب رو بهت نزدیک میکنیم کلمه "ب" رو محکم تلفظ میکنی و مثلا میگی آب. مامان و بابا رو هم که از قبل بلد بودی بگی. " د د " رو به منظور بیرون رفتن میگی و خلاصه داره دایره لغاتت روز به روز بیشتر میشه.
وقتی بهت میگیم آیسا توپت رو بنداز به ما نگاهی میکنی و میگی "پ" . هنوز خیلی کوچولویی دلبرکم . همین قدر هم که سعی میکنی بهمون حرفات رو بفهمونی برامون کلی ذوق داره.
یک روز که آفتاب از پنجره توی اتاق افتاده بود با تعجب تمام میرفتی توی آفتاب مینشستی و به سایه خودت زول میزدی و سعی میکردی با دستای کوچولوت نور آفتاب رو بگیری .ههههه. همون جوری که سعی میکنی با دستات توی حموم آب رو بگیری.
دختر دوست داشتنی من داری روز به روز عزیز تر و خواستنی تر میشی و ما هم هر روز بخاطر داشتنت شادتر و خوشحالتر میشیم.
به امید روزهای شیرین و شیرین تر برای تو دختر نازم.
بدون که بیشتر از تمام کائنات هستی دوستت دارم و عاشقت هستم.