روزگار شیرین ما
سلام به روی ماه و ناز و خوردنی دختر کوچولوم.
این روزها شکر خدا ، روزگار شیرین و دوست داشتنی هستش که متاسفانه دارن تند تند از پس هم میگذرن.
اینقدر شیرین و عزیز شدی که نگو. دیگه حسابی میتونی چهار دست و پا بری و بدون توقف دائما در حال ورجه وورجه کردنی خانم خانما.
عاشق توپ و توپ بازی هستی و ساعتها با توپ سرگرمی. البته عاشق کفش و پا هم هستی!!!!!
خدا نکنه یکجایی کفش ببینی دیگه نمیشه جلوت رو گرفت. همین الان که دارم برات خاطره مینویسم ،شما داری با یک کفش دو برابر سایز خودت بازی میکنی!!! کفش رو میبری بالای سرت و محکم پرت میکنی زمین!!!!
لابد این هم یکجور بازیه دیگه!!!!
سرگرمیت شده بازی کردن با لوازم خونه، از وقتی که چهاردست و پا رفتنت کامل شده دیگه نمیشه تنها بذاریمت.
یا داری با ریشه های قالی بازی میکنی یا میخوای به میز تلویزیون آویزون بشی یا میخوای یکی دستهات رو بگیره و تند تند راه بری. همچین تند راه میری و ذوق میکنی که نفس آدم بند میاد.
چند روزی بخاطر دندونهای بالات متاسفانه بدجوری تب کردی و سیستم بدنیت بهم ریخت. حسابی بد غذا شدی و کلی ناآروم بودی که خب شکر خدا بخیر گذشت.
هرچیز یا هر حرکت جدید رو ببینی با تمرکز تمام بهش نگاه میکنی و سعی به تقلید کردن میکنی.
وقتی داری شیطونی میکنی و میخندی و بازی میکنی از اعماق وجودم یک حس خوشایند قلقلکم میده و سرشار از خوشی میشم. توی خنده هات اینقدر رنگ زندگی پررنگتر هست که آدم رو محو خودش میکنه.
خدایا بازم مثل همیشه هزاران هزار بار سپاسگزارتم که این هدیه آسمونی رو به ما عطا کردی.
آیسا جونم. دختر دلبندم ، بدون که تمام هستی ما هستی و با تمام وجودم دوستت دارم.