آیساآیسا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

آیسا، ماه آسمون زندگی ما

سیزده ماهگیت مبارک

1391/9/29 10:43
نویسنده : مامانی
308 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم. خانم خوشکله. فسقلی مامان.

یک ماه دیگه هم سپری شد اما متاسفانه ماه آذر اصلا ماه خوبی برامون نبود. تمام این ماه درگیر بیماری بودیم.

از روزی که واکسن یکسالگیت رو زدی شروع شد تا الان 4 روز هست که بیماریها دست از سرمون برداشتن.

اولش که متاسفانه آنفلانزای شدید گرفته بودی و چرک گوش و چشم و گلوت خیلی اذیتت میکرد.

وقتی بردیمت دکتر بهت آنتی بیوتیک داد و با تمدید دوره ی مصرفی آنتی بیوتیک دقیقا 19 روز دارو مصرف میکردی.

حالا بماند که چقدر اذیت شدی و کم غذا شدی و یکمی هم بد اخلاق.

حق داشتی ناز گل مامان. با این سن کمت خیلی هم تحملت بالا بودش بخدا.

دیشب که وزنت کردم متوجه شدم حدودا 800 گرم کم کردی!!!!

وااااااااای که اگه بدونی چقدر ناراحت شدم. هیچ مادر و پدری طاقت دیدن بیماری جیگر گوششون رو ندارن.

اما این ماه پیشرفتهای زیادی هم داشتی. هرچند که قبل از تولد یکسالگیت راحت راه میرفتی اما بدلیل سرماخوردگی شدیدت یکمی بینش فاصله افتاد.

ولی الان دیگه راحت راه میری و بدون نیاز به کمک کسی خودت قدم برمیداری. الهی فدای اون قدمهای کوچولوت بشم من.

دایره لغاتت هر روز گسترده تر میشه.

خیلی راحت مفهوم حرفات رو متوجه میشیم.

شیرین زبون مامان به هر کسی که تازه ببینی یا وارد خونه بشه فورا سلام میکنی قند عسلم.

اینقدر سلام کردنت برای اطرافیان چه آشنا و چه غریبه بامزه هست که همه دوست دارن بچلوننت.

گاهی اوقات هم جمله میگی. مثلا" مامان می می بده".

تلفن رو برمیداری و میگی" الو کجایی؟"

عاشق بازی قیام موشک هستی و فورا میری جایی قایم میشی و بابات رو صدا میزنی تا بیاد و پیدات کنه.

به کل اسباب بازیهات و مجریهای تی وی و هنرپیشه ها یکی یک دور سلام میکنی!!!

سرگرمیت اینه که بشینی کنار کیف لباسیت و دونه دونه لباسهات رو در بیاری و مثلا بکنی تنت.

کلمه ی شلوار رو راحت تلفظ میکنی. وقتی بهت میگم آیسا "شلوارت" رو بده راحت از بین لباسهات پیداش میکنی و میدی دست مامانی.

یکی دیگه از بازیهای مورد علاقت غذا خوردن فرضی هستش. قاشقت رو برمیداری و مثلا غذا مکینی دهن خودت ، من و بابا و گاهی هم عروسکهات.

وقت غذا دوست داری اجازه بدیم خودت با قاشق غذات رو برداری و خب صد البته چون هنوز خیلی کوچولویی از 10 تا دونه برنج فقط دوتاش رو برمیداری و همون دو تا رو هم میریزی زمین!!!

خیلی شیرین زبون و بانمکی. همیشه به خاطر داشتنت سپاسگذار پروردگار هستم و خواهم بود.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

سمیرا مامان ترنم
4 دی 91 0:17
خاله جون قربونت برم که تو این همه باهوشی عزیز دلم هزار ماشالله
اگه خاله به وبلاگت کم سر میزنه به پای بی معرفتیش نزاریهاااااا ، آخه منم یه دونه وروجک مثل خودت دارم که اصلا نمیزاره به کامپیوتر نزدیک بشم
دوست دارم بوسسسسسسسسسسس


واااای از ناقلایی که این فسقلیها نگو که دقیقا درکت میکنم سمیرا جون. ما هم همیشه به یادتیم. خوشحال میشیم بهمون سر بزنی
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
7 دی 91 9:31
خاله جونم 13 ماهگیت مبارک.


خیلی ممنونم خاله جون