آیساآیسا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره

آیسا، ماه آسمون زندگی ما

چه زود داری بزرگ میشی

نازنین مامان، خوشکل خانمی خیلی روزها دارن تند تند میگذرن و تو هم داری حسابی بزرگ میشی. دیگه حرف زدنت کامل کامل شده. برای خودت تو حرف زدن کلی استاد شدی. وقتی جایی اهنگی میشنوی فوری شروع میکنی به همخونی کردن با اهنگها. مخصوصا اهنگهای مورد علاقت رو خیلی واضح همخونی میکنی. وقتی با خودت داری بازی میکنی برای عروسکهات لالایی میخونی و گاهی هم قصه تعریف میکنی. کارتهای تصویری که داری رو خیلی راحت تشخیص میدی و اسم انواع میوه ها و اشیا و ... که روی کارتها هست رو میتونی بگی. خیلی خوردنی شدی. کل حرفهای من ما ادم بزرگها رو تکرار میکنی و با زبون شیرین کودکانت حرف میزنی. از وقتی که دیگه شیر نمیخوری خیلی غذا خوردنت شکر خدا بهتر شده و خوابت هم عمیق...
28 مهر 1392

روزگار خوش ما با آیسا

دختر عزیزم . قند نباتم . ماه آسمونی زندگی ما . این روزها با حضورت در کنارمون اینقدر لحظات سریع میگذرن که اصلا گذرشون رو حس نمیکنیم. اینقدر شیرین زبون شدی که از حرف زدنهات نهایت لذت رو میبریم. گاهی اوقات اینقدر حرفهای بزرگونه ای میزنی که من و بابا فقط مبهوت همدیگر و نگاه میکنیم و متعجبیم که این حرفها چجوری از زبون یک دختر کوچولو میتونه بیرون بیاد. روزها دوست داری کارهای ما رو تقلید کنی و عین ادم بزرگها برخورد میکنی. به محض اینکه دست من جارو یا دستمال گردگیری رو ببینی فوری میای از دست من میگیریشون و شروع به تمیزکاری میکینی. و هر از گاهی هم می ایستی و میگی :" آخیش خسته شدم. استراحت کنم" خیلی شیرین کاریهات به دل میشینن. خیلی مود...
24 مرداد 1392

غم بزرگ از دست دادن بهترین مادربزرگ دنیا

همیشه 5 تیر یاداور یک اتفاق خوب تو زندگیمون بود. تولد مهربون ترین بابای دنیا. اما..... امسال عصر روز 5 تیر با بدترین خبر دنیا، دنیامون ویرونه شد. عزیز ترین و مهربون ترین مادربزرگ دنیا، چشماش رو برای همیشه از روی دنیا بست و به خواب ابدی فرو رفت. مادربزرگ عزیزم در فراق نبودنت همچون شمع قطره قطره اب شدیم و هیچ نسیم خنکی توانایی خاموش کردن این شعله رو در وجودمون نداه. روحت شاد و یادت گرامی . ...
5 تير 1392

19 ماهگیت مبارک دختر ماهم

هر روز که میگذره ، درکت از محیط پیرامونت بهتر و بهتر میشه و درک  و فهمت کاملتر میشه. حرف زدنت دیگه تکمیل شده و کامل جمله بندی میکنی. ماه قشنگ زندگیمون به داشتنت افتخار میکنیم. با گذر ایام و بزرگتر شدنت ، آرامش رو بهمون ارمغان میدی. حس زیبای مادر و پدر شدن هر روز بیشتر و بیشتر خوشحالمون میکنه. دوستت داریم و برای همیشه سالم بودنت به درگاه خداوند متعال دعا میکنیم. عزیز دلم اینقدر این ایام داره زود میگذره که حتی فرصت ثبت خاطره ها رو هم کمتر دارم. اما سعی میکنم تا میتونم برای اینده ات اتفاقات مهم زندگیت رو ثبت کنم. چون من معتقدم که کمرنگترین جوهر ها از قوی ترین حافظه ها هم بهتر هستند. شکر خدا رشد جسمیت هم مثل رشد هوشیت خیلی رضایت ب...
29 خرداد 1392

18 ماهگیت مبارم دختر ماهم

18 ماهگیت مبارک دردونه ی مامانی. عزیز دلم ، قند عسلم ، زیباترین هدیه ی الهی 18 ماهگیت مبارک. شکر خدا که این روزهای خوب رو با حضورت اینقدر پربرکت کردی. 18 ماه از زیباترین ماههای عمرم رو با هم سپری کردیم و واقعا که چقدر دران روزها از پی هم تند میگذرن. خانم کوچولوی مامان ، توی حرف زدن کلی مهارت پیدا کردی و دیگه کامل جمله میگی ، از صبح زود که بیدار میشی شیرین زبونیهات شروع میشه تا شب وقت خواب. صبح اول از همه بهمون سلام میکنی و سراغ بابایی رو میگیری ، بعد که جوابی از بابایی نمیشنوی خودت میگی :" بابایی نیست ، بابایی کار ". بعد بلند میشی و بطرف اسباب بازیهات میری ، همیشه هم دست من رو میگیری و با خودت به اتاقت میبری. منم مجبورم همونطور ک...
29 ارديبهشت 1392