سخت اما خواستنی
سلام به روی ماه دختر عزیز و نازم. چه زود داری بزرگ میشی و به لحظه ی موعود نزدیک میشی عزیزم.
روزی هزار بار خدا رو بخاطر وجود تو در کنارمون شکر میکنم و با تمام وجودم حس مادر شدن رو لمس میکنم.
در ضمن الان خیلی قدر مامانی خودم رو می دونم خداییش این دوران خیلی سخت ولی خواستنی هستش.
این هوای گرم و سوزان تابستونی با حرارتی که داره، و بودن یک فسقلی شیطون بلا مثل تو ، خیلی کار رو سخت میکنه.
هر چی روزا میگذره و تو بزرگتر میشی، یکمی مشکلات فیزیکی منم بیشتر میشه. اما فدای یک تار موهات گل من.
کمر دردهایی که این چند وقته خیلی حرکت و راه رفتن و خوابیدن رو برام سخت کردن.
و از همه مهمتر و خواستنی تر ، تکونهای تو بلاچه هستش. وای دخمل مامان وقتی بدنیا بیای اینقدر محکم بوست میکنم تا تمام این ناز و کرشمه هایی که الان داری در میاری رو تلافی کنم.
وقتی یکمی آروم میشم یا می خوام بخوابم تازه شیطنتت گل میکنه و شروع میکنی به وول خوردن، ای ناقلا تازه بذار این و بهت بگم که تا بابا علی رو صدا میکنم که نگاهت کنه ، با یک حس دخترونه شروع میکنی به ناز کردن و دیگه تا قربون صدقت نره ناخونتم تکون نمیدی.
خیلی برام جالبه که چقدر حس دخترونت قوی هستش که از الان ناز به دل بابایی جا میکنی و اونم کلی نازت رو میخره.
الهی فدای تو و اون بابایی ات برم من که شما دو تا برام خیلی خیلی عزیز هستین.
دیروز برات یک لیست بلند بالا نوشتم که همه چیز توش داشت، قربون دخمل ماهم برم همشون رو برات میخرم مامانی، هرچند که اکثر اونایی که توی لیست بودن از قبل خریده بودیم.
ملوسکم، دخملکم ، نفس مامان دوستت دارم.