روز نوشت
دختر ماهم از دو روز دیگه که ماه رمضون شروع میشه ، یکم وضع و اوصاف کاری منم بهتر میشه. چون ساعت کاریم کمتر میشه و از اونجایی که من نمی تونم روزه بگیرم ، فرصت بیشتری دارم تا به تو برسم گلکم.
هر چند که قرار بود از کارم دست بکشم و به استراحتم برسم ، اما متاسفانه با استعفام موافقت نشد.
قرار شد تا پایان شهریور بمونم سرکارم و از اول مهر برم مرخصی زایمان. دو ماه قبل از تولد شما کوچولوی مامانی.
چون ماه رمضون ساعت کاریم کمتر شده و بعد از اونم فقط 20 روز باید بیام سرکار منم خیلی مخالفت نکردم.
یعنی میشه گفت کنار اومدم دیگه. به امید خدا تا عید نوروز که مرخصی دارم تا بعدش ببینیم خدا چی برامون مقدر دونسته.
بهت قول میدم هرچیزی که برای تو بهتر باشه همون رو میخوام.
دختر عزیزم خیلی دوستت دارم مامانی، دو سه روزی هستش که مثل قبل شیطنت نمیکنی و کمتر وول می خوری!!!
ای شیطون لابد یکمی جات راحت تر شده و داری برای خودت خوش میگذرونی آره؟؟
قشنگ ترین حسی که الان ازت دارم همین تکونهای ناگهانیت هستش که کلی بهم امید و نوید میده