آیسا به به خور میشه
دختر عزیزم. فدای اون لپهای تپلت برم مامانی. از امروز که روز جمعه هستش من و بابایی تصمیم گرفتیم یواش یواش به به خوردن رو به شما یاد بدیم و برای شما به به درست کنیم.
البته هنوز یک کوچولو زود هستش اما وقتی با آقای دکترت مشورت کردیم ، گفتن از ابتدای ماه ششم میتونید شروع کنید ولی ما یکمی زیر آبی رفتیم و حدودا 10 روز زودتر از موعدی که دکتر گفتن برای شما به به درست کردیم.
اولین کار آماده سازی وسایل پخت غذا برای شما نازگلم بودش که با حضور خودت رفتیم بازار مسگرها و یک قابلمه فسقلی و تپلی درست عین خودت برات خریدیم. آخه من خیلی جاها در مورد فواید این نوع ظروف برای بدن خوندم و با مشورت گرفتن از دکترت برات قابلمه مسی کوچولو خریدم.
بعدشم طبق دستورات گفته شده یک قاشق برنج فرد اعلا + یک لیوان آب + یک تکه خیلی کوچیک نبات شدن مواد اولیه غذای شما.
الهی فدات بشم مامان تازه جالبیش به این هستش که نه اینکه بهت لعاب برنج دادیم ها !!! نه، تازه بهت آب لعاب برنج دادیم. آخی طفلکی دخمل کوچولوم تا معدت عادت کنه که کم کم په په های خوشمزه تر بخوری یکمی طول میشکه . جالبیش هم اینجاست که فقط باید دو تا قاشق از قاشقهای کوچولوی خودت بهت میدادم. اولی اومدی به مزه اش عادت کنی و یاد بگیری که چطوری بخوری ، تمام شد.
به امید خدا از روزهای دیگه مقدارش یکمی بیشتر میشه تا کم کم بتونی خود لعاب برنج و فرنی و حریره بادام و سوپ و...... بخوری لذت ببری.
مخصوصا روزش رو جمعه انتخاب کردم تا بابایی هم خونه باشه و از بهترین خاطره ها از نزدیک لذت ببره.
تازه بعد از خوردن په په و یکمی هم شیر به عنوان دسر غذات به یک خواب ناز و عمیق فرو رفتی که برات عکسش رو یادگاری میذارم:
دختر نازم خیلی دوستت دارم و از لحظه لحظه بزرگ شدنت دارم لذت میبردم.