قشنگ ترین حس مادرانه
امروز بعد از ظهر ،یکی از قشنگترین و پرشورترین روزای زندگیمون هستش. اینقدر شاد و خوشحال هستیم که آسمونم داره اشک شوق می ریزه.یک عصر بهاری با یک هوای پاک و بارونی.
گل مامان ، باورت نمیشه چقدر خوشحالم و دائما خدا رو به خاطر وجود تو درکنارم شکر میکنم.
امروز اولین روزی بود که با تمام وجودم احساست کردم. حدود ساعت 6 بعد از ظهر ، من و بابا علی با هم رفتیم پیش دکتر و بالاخره تونستم قشنگترین حس مادر بودن رو درک کنم.
اینقدر قلب کوچولوت قشنگ و تند تند میزد که داشتم از شدت خوشحالی گریه میشدم.
فسقلی خیلی عزیزی ها.....
دکتر بهمون گفت همه چیز عالیه و قلب کوچولوت حدود 210 بار درد دقیقه میزنه. مامانی امیدوارم 210 سال زنده باشی و از زندگی ات لذت ببری.
اینقدر دست و پات کوچولو هستن که آقای دکتر بهت گفت ماهی کوچولوی شب عید.
راست میگفت ، تو نگین سفره عیش و عید زندگی من و باباعلی هستی گلم. عزیز دل مامان واقعا خدا رو شکر میکنم که تو رو به ما داد.
خیلی خیلی خیلی دوست دارم عزیزم....