هفته سی و ششم
سلام عزیز دلم ، دختر خوشکلم.
این هفته که گذشت من و بابایی بیشتر از هر وقت دیگه مشتاق اومدن شما فرشته کوچولو شدیم. آخه با بدنیا اومدن نی نی دایی یاسر و دیدن حرکات با نمک و قیافه نازش ، دل تو دلمون نیست که تو هم زودتر پا به این دنیا بذاری و خونه ما رو پر از شور و نشاط کنی.
باورت نمیشه وقتی امیرمهدی فسقلی رو میبینم و فکر میکنم یک کوچولو به همین عزیزی هم مهمون دل من هستش ( که شما باشی) سر از پا نمیشناسم.
دیگه داری کم کم آماده تولد میشی دختر نازم. یواش یواش داری سر میخوری و میری پایینتر. و تغییر قیافه ظاهری مامانی این رو نشون میده.
از شنبه همین هفته مامانی دیگه کلا اومده به استراحت، دارم سعی میکنم حسابی بخورم و بخوابم و برای سلامتی شما فرشته کوچولو دعا کنم تا به امید خدا به زودی بهترین هدیه اسمونیمون رو در آغوش بگیریم.
آیسا خانمی، نفس مامان و بابا بدون اینجا همه بی صبرانه منتظرن، منتظرن تا روی مثل ماهت رو ببینن. و از وجودت نهایت لذت رو ببرن.
پس حسابی به خودت برس که اینجا برات کلی برنامه داریم بلبلکم.