17ماهگیت مبارک دختر ماهم

بدو بدو روزها میان و میرن. هر روز هم شیرین تر از روزهای قبل هستش.

چقدر خوشحالم که فرشته کوچولویی همچون تو امانتی بهم داده شده. این روزها به یادماندنی ترین روزهای زندگیمون هستن و خواهند بود.

١٥ ماه تجربه ی شیرین مادر شدن رو مدیون زیباترین هدیه ی خدا هستم. ١٥ ماه زندگی متفاوت با حسی متفاوت.

دختر عزیزم وقتی به خاطرات گذشته برمیگردم یک لبخند شیرین کنج لبهام نقش میبنده و بخاطر گذراندن تک تک روزها با تو سپاس گذار خداوند متعال هستم.

توی این سن کمت خیلی روح بزرگواری داری و این از خصوصیات فرسته کوچولوهایی هستش که خدا به ما مامان و باباها هدیه داده.

الان با گذشت این ١٧ ماه شما کلی حرف میزنی و بازی میکنی و کارهای بانمک انجام میدی.

بذار برات از علاقه مندیهات بگم:

از بین بازیها:

 قایم موشک و تاب تاب و بپر بپر روی تشک و رفتن توی تختت و توپ بازی توی تختت رو خیلی دوست داری.

از بین خوراکیها:

 خیار سبز که بهش میگی "سب" ، پرتقال که بهش میگی "پُتِ " ، بستنی که بهش میگی " بستی"

البته هنوز توی غذا خوردن یکمی سخت پسندی و با هزار ترفند و بازی و طعم دهنده به غذا باید تشویقت  کنم تا به قول خودت " په په " بخوری. با نون بربری رابطتت خوبه. کلا نون دوستی.

از بین کارهای تفریحیت:

قدم زدن و به قول خودت " تاتا" رو خیلی دوست داری. نانای گوش دادن و رقصیدن روی اهنگ هم از هنرهات هستش. روی هر اهنگی رقص خاصی رو داری.

نقاشی یا به قول خودت " چش" رو هم خیلی دوست داری. ساعتها سرگرم کشیدن نقاشی هستی و از من هم میخوای که کنارت بشینم و هر از گاهی برات نقاشی بکشم.

وقتی برات شکلهایی رو رسم میکنم و ازت میپرسم این چیه خیلی راحت بهم میگی. مثلا"

خورشی= خورشید / ماه= ماه / دست / پا / چش / بستی= بستنی / ماشی = ماشین / ستا= ستاره / تاتا = کفش / دَ هَ = دهن / بیمی = بینی / توپ = توپ / گل = گل

شکل هر کدوم رو که بکشم برام اسمشون رو با لحن کودکانت میگی. شکر خدا که دخمل باهوشی دارم

از شرایط جسمیت بخوام برات بنویسم شکر خدا نسبت به سنت نرمالی.

وزنت ١١٨٠٠ گرم و دندونات به ١٤ تا رسیده