اولین سفر زیارتی
دختر ماه من میخوام برات از اولین سفر مشهدی که قسمت شد و رفتیم بنویسم.
تصمیم سفر از اونجایی گرفه شد که مامان جون و اقاجونت میخواستن یه سفر برن مشهد و به ما هم پیشنهاد دادن که باهاشون به این سفر بریم و وقتی بابایی تونست کارهای اقامت رو قطعی کنه ما هم با چند روز فاصله از اقاجون اینا به طرف مشهد حرکت کردیم.
یه سفر کاملا ناگهانی و در عین حال جالب. توی راه برخلاف تصورمون خیلی خوب کنار اومدی . سه روز مشهد بودیم.
برای اولین بار بود که جایی مثل حرم امام رضا رو با اون همه بزرگی و اجتماع میدی. که خب یکمم دلهره پیدا کرده بودی.
هر بار میخواستیم بریم به حرم برای زیارت من و بابایی جداگانه میرفتیم و بعدش بقیه میرفتن و فقط دوبار شما خانم خانما تونستی بری حرم.
که خیلی هم از داخل حرم و ایینه کاری ها و زیبایی داخل حرم خوشت اومده بود.
یک سفر زیارتی کوتاه و به یاد ماندنی. با اینکه خرداد ماه هستش کلی بارون اومدش. هوا خیلی خنک و دل چسب بود. به حدی که از برداشتن لباس گرمات کلی خوشحال بودم.
کلی بهت خوش گذشت توی این سفر.
توی کمتر از یکماه دو تا سفر رو تجربه کردی جنوب و شرق.
امیدوارم همیشه شاد و خوش و خرم باشی دختر عزیزم.