آیساآیسا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

آیسا، ماه آسمون زندگی ما

سالگرد ازدواج عزیز و آقاجون

دختز ماهم، فرشته آسمونیه مامانی سلام امروز یکی از زیباترین و به یادماندنی ترین روزهای قشنگ خداست. امروز یک اتفاق خوب و شیرین افتاده و اون هم سی امین سالگرد ازدواج عزیزو آقاجون هستش. سی امین سال که شکر خدا این دو انسان دوست داشتنی دارن با هم عاشقانه زندگی میکنن و هر روز رو به خوشی در کنار هم سپری میکنن. البته امسال این جشن سالگرد یک رنگ و بوی دیگه داشت، امسال هدیه ما به عزیز و آقاجون دو تا نوه شیرین و خوردنی بود. شما و آقا امیرمهدی دو تا فسقلی شیطون حال و هوای این جشن کوچیک خانوادگی رو کلا عوض کردین . با هم کلی شیطونی کردین و کلی هم عکس یادگاری ازتون گرفتیم. منم برای عزیز و آقاجون دعا میکنم که به امید خدا صدمین سالگرد ازدواجشون رو د...
20 شهريور 1391

نه ماهگیت مبارک دختر نازم

سلام به فرشته ناز و دوست داشتنی خودم. سلام به روی ماهت عزیز دردونه مامانی. بازم یکماه دیگه اومد و رفت و یکماه دیگه به سنت اضافه شد نازگلم. اینماه یک ماه پربرکت بودش مامانی، یکی از خاص ترین و بهترین ماههای خدا. ماه رمضان توی این ماه خیلی بزرگتر و شیرین تر شدی عزیز دلم. آخه دیگه کم کم داری از نوزادی بیرون میای و یواش یواش داری به یکسالگیت نزدیک و نزدیک تر میشی. مهارتهات دارن روز به روز بیشتر و بهتر میشن. چهاردست و پا رفتنت توی نه ماهگیت کامل شد و الان داری راه رفتن رو هم تمرین میکنی (البته هنوز به کمک ما) ، دائما در حال ورجه وورجه کردنی و این طرف و اونطرف میری. دیگه ثانیه ای غفلت کردن ازت محاله. باید تمام اسباب بازیهات و وسایلت رو ...
29 مرداد 1391

روزگار شیرین ما

سلام به روی ماه و ناز و خوردنی دختر کوچولوم. این روزها شکر خدا ، روزگار شیرین و دوست داشتنی هستش که متاسفانه دارن تند تند از پس هم میگذرن. اینقدر شیرین و عزیز شدی که نگو. دیگه حسابی میتونی چهار دست و پا بری و بدون توقف دائما در حال ورجه وورجه کردنی خانم خانما. عاشق توپ و توپ بازی هستی و ساعتها با توپ سرگرمی. البته عاشق کفش و پا هم هستی!!!!! خدا نکنه یکجایی کفش ببینی دیگه نمیشه جلوت رو گرفت. همین الان که دارم برات خاطره مینویسم ،شما داری با یک کفش دو برابر سایز خودت بازی میکنی!!! کفش رو میبری بالای سرت و محکم پرت میکنی زمین!!!! لابد این هم یکجور بازیه دیگه!!!! سرگرمیت شده بازی کردن با لوازم خونه، از وقتی که چهاردست و پا رفتنت...
11 مرداد 1391

هشت ماهگیت مبارک دخترم

سلام عسلکم. سلام به بهترین هدیه آسمونی ما. دختر ناز و دوست داشتنی مامان هشت ماهگیت مبارک باشه. تو یک فرشته کوچولو هستی که با دیدنت  هزاران بار خدا رو شکر میکنم. وقتی مهمون دلم شده بودی میدونستم و شنیده بودم که حس مادری یک حس پاک و دوست داشتنی هستش اما باورم نمیشد که اینقدر دلچسب باشه. روزها از پی هم میان و میرن و تو روز به روز بزرگتر و زیباتر و شیرین تر میشی. کلی حرکات و کارهای جدید یادگرفتی. به هر کسی یک حرکت اختصاص دادی، وقتی اطرفیان  رو میبینی خیلی زود حرکت مورد علاقه طرف رو براش انجام میدی. مثلا برای بابای مامانی فورا ادای سرفه زدن رو در میاری، برای خاله سحر فوری سرت رو بهش نزدیک میکنی که با سرش بهش ضربه بزنه ، دایی یاس...
29 تير 1391

مروارید کوچولوها خوش آمدید...

"ظسششظ بیبس س" اولین کلماتی که توسط دختر ماهم پشت لپتاپ تایپ شد. ************************************************* هوراااااااااااااااااااا، دختر کوچولوی عزیزم، شما هم صاحب مرواریدهای کوچولو شدی. یکی دیگه از نشانه های بزرگ شدنت رو به ما نشون دادی. در حالیکه همگی به مهمونی رفته بودیم ( خونه پدربزرگ خودم) و شما داشتی دائما بی تابی میکردی !!! و ما هم ناراحت از بیتابی های شما. دم در یکهو وقتی داشتی ناله میکردی ، یک مروارید کوچولوی ناز از روی لثه پایینت شروع به چشمک زدن کرد. وااااااای اگه بدونی چقدر خوشحال شدیم. من شروع کردم به کف و هورااااا زدن و بقیه هم در شادی من و بابایی شریک شدن.دیگه  گریه هات برامون ناراحت کننده نبو...
29 خرداد 1391

هفت ماهگیت مبارک دختر عزیزم

 ماهه شدنت مبارک. هوراااااااااااا بازم یک جشن و شادیه دیگه. باز هم روزهای تقویم ورق خوردن و روزگاران شیرین رو به ما یادآوری کردن. بازهم از داشتن و بودن چنین فرشته ای خوشحالیم و بازهم سپاس گذار یزدان پاک و مهربانیم. روز به روز بانمک تر و عزیز تر میشی. این ماه که گذشت کلی کارها یادگرفتی. وقتی نشستی و داری با اسباب بازیهات بازی میکنی، دائما سعی میکنی خودت رو به طرف جلو بندازی و حالت چهاردست و پا رو به خودت میگیری ، اما از اونجایی که هنوز بلد نیستی که چهاردست و پا بری به شکم میشی و به بازیت ادامه میدی!!!! کلی سر و صداهای بامزه از خودت در میاری ، چند روزی سعی کردم که بهت کلمه مامان رو یاد بدم و الان میتونی به راحتی بگی "ماما". دائ...
29 خرداد 1391

گذر ایام

سلام به روی ماهت دختر کوچولوی مامانی. این روزها حسابی بزرگ و با نمک شدی. وقتی از روزهای اولی که بدنیا آمدی یادم میاد ، حسابی از اینقدر بزرگ شدن و توانا شدنت متعجب میشم. روزهای اول حتی نمیتونستی به راحتی انگشتهای کوچولوت رو تکون بدی، اما الان خیلی راحت میتونی هر چیزی رو که دوست داری با انگشتهای نازت برداری و باهاش کلی بازی کنی. الان راحت میتونی بشینی و به مدت طولانی با اسباب بازیهات بازی میکنی. خیلی راحت با روروکت از این ور به اونور میری و به هر چیزی که دستت برسه ، دست میزنی تا باهاش بازی کنی. دیگه تمام دکوریهای دم دستی رو مجبور شدیم یکجورایی از دسترست خارج کنیم خانم کوچولوی مامانی. شکر خدا با غذا تونستی رابطه خوبی برقرار کنی...
17 خرداد 1391