آیساآیسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

آیسا، ماه آسمون زندگی ما

غم بزرگ از دست دادن بهترین مادربزرگ دنیا

همیشه 5 تیر یاداور یک اتفاق خوب تو زندگیمون بود. تولد مهربون ترین بابای دنیا. اما..... امسال عصر روز 5 تیر با بدترین خبر دنیا، دنیامون ویرونه شد. عزیز ترین و مهربون ترین مادربزرگ دنیا، چشماش رو برای همیشه از روی دنیا بست و به خواب ابدی فرو رفت. مادربزرگ عزیزم در فراق نبودنت همچون شمع قطره قطره اب شدیم و هیچ نسیم خنکی توانایی خاموش کردن این شعله رو در وجودمون نداه. روحت شاد و یادت گرامی . ...
5 تير 1392

19 ماهگیت مبارک دختر ماهم

هر روز که میگذره ، درکت از محیط پیرامونت بهتر و بهتر میشه و درک  و فهمت کاملتر میشه. حرف زدنت دیگه تکمیل شده و کامل جمله بندی میکنی. ماه قشنگ زندگیمون به داشتنت افتخار میکنیم. با گذر ایام و بزرگتر شدنت ، آرامش رو بهمون ارمغان میدی. حس زیبای مادر و پدر شدن هر روز بیشتر و بیشتر خوشحالمون میکنه. دوستت داریم و برای همیشه سالم بودنت به درگاه خداوند متعال دعا میکنیم. عزیز دلم اینقدر این ایام داره زود میگذره که حتی فرصت ثبت خاطره ها رو هم کمتر دارم. اما سعی میکنم تا میتونم برای اینده ات اتفاقات مهم زندگیت رو ثبت کنم. چون من معتقدم که کمرنگترین جوهر ها از قوی ترین حافظه ها هم بهتر هستند. شکر خدا رشد جسمیت هم مثل رشد هوشیت خیلی رضایت ب...
29 خرداد 1392

18 ماهگیت مبارم دختر ماهم

18 ماهگیت مبارک دردونه ی مامانی. عزیز دلم ، قند عسلم ، زیباترین هدیه ی الهی 18 ماهگیت مبارک. شکر خدا که این روزهای خوب رو با حضورت اینقدر پربرکت کردی. 18 ماه از زیباترین ماههای عمرم رو با هم سپری کردیم و واقعا که چقدر دران روزها از پی هم تند میگذرن. خانم کوچولوی مامان ، توی حرف زدن کلی مهارت پیدا کردی و دیگه کامل جمله میگی ، از صبح زود که بیدار میشی شیرین زبونیهات شروع میشه تا شب وقت خواب. صبح اول از همه بهمون سلام میکنی و سراغ بابایی رو میگیری ، بعد که جوابی از بابایی نمیشنوی خودت میگی :" بابایی نیست ، بابایی کار ". بعد بلند میشی و بطرف اسباب بازیهات میری ، همیشه هم دست من رو میگیری و با خودت به اتاقت میبری. منم مجبورم همونطور ک...
29 ارديبهشت 1392

ماجراهای نیست گفتن های آیسا خانم

سلام دخملی ناز و خوردنی. عزیز دلم این روزها خیلی با نمک شدی. کارهات و حرفات خیلی زیاد شدن و با بودن تو گذر زمان رو حس نمیکنیم. وقتی صبح از خواب بیدار میشی . سلام میکنی و با لبخند صبحت رو شروع میکنی. از همون سر صبح شروع میکنی به یاد کردن از تک تک افراد خانواده و اسباب بازیها و خوراکی ها. میگی: " آقا جون نیست * عزیز نیست * خاله نیست* دایی نیست‌* امیر نیست * بابایی نیست * عمو نیست* بابا جون نیست * مامان جون نیست * بستی (بستنی) نیست * په په نیست‌* خِسی (خرسی) نیست و .... خلاصه از همه کس و همه چیز یاد میکنی و با یک لحن کودکانه میگی نیست. قربون اون حرف زدنت برم من. وقتی چیزی رو تو دستت داری و دوست نداری به کسی بدی پشت سر هم میگ...
28 فروردين 1392

نوروز مبارک

باز هفت سین سرور ماهی و تنگ بلور سکه و سبزه و آب نرگس و جام شراب باز هم شادی عید آرزوهای سپید باز لیلای بهار باز مجنونی بید باز هم رنگین کمان باز باران بهار باز گل مست غرور باز بلبل نغمه خوان باز رقص دود عود باز اسفند و گلاب باز آن سودای ناب کور باد چشم حسود باز تکرار دعا یا مقلب القلوب یا مدبر النهار حال ما گردان تو خوب راه ما گردان تو راست باز نوروز سعید باز هم سال جدید باز هم لاله عشق خنده و بیم و امید خدا رو هزاران بار سپاس که به ما نعمت سلامت عطا فرمود تا یکسال دیگه رو بخوشی پشت سر بذاریم. سال ١٣٩١ هم با تمام خاطرات شیرین و تلخش تموم شد و سال ٩٢ رسید. یکسال پر از خاطره ،...
30 اسفند 1391

17ماهگیت مبارک دختر ماهم

بدو بدو روزها میان و میرن. هر روز هم شیرین تر از روزهای قبل هستش. چقدر خوشحالم که فرشته کوچولویی همچون تو امانتی بهم داده شده. این روزها به یادماندنی ترین روزهای زندگیمون هستن و خواهند بود. ١٥ ماه تجربه ی شیرین مادر شدن رو مدیون زیباترین هدیه ی خدا هستم. ١٥ ماه زندگی متفاوت با حسی متفاوت. دختر عزیزم وقتی به خاطرات گذشته برمیگردم یک لبخند شیرین کنج لبهام نقش میبنده و بخاطر گذراندن تک تک روزها با تو سپاس گذار خداوند متعال هستم. توی این سن کمت خیلی روح بزرگواری داری و این از خصوصیات فرسته کوچولوهایی هستش که خدا به ما مامان و باباها هدیه داده. الان با گذشت این ١٧ ماه شما کلی حرف میزنی و بازی میکنی و کارهای بانمک انجام میدی. بذار...
29 اسفند 1391

یک خبر خوب

دختر گلم. من و بابایی بعد از کلی دوندگی موفق شدیم که یک خونه مناسب پیدا کنیم  و بخریم و بالاخره قرار شد که همین روزها جابجا بشیم. خاطرات نوزادی شما توی خونه قبلی ، همیشه به یادمون میمونه. و از تک تک جاهای خونه برات فیلم و عکس دارم. و امیدوارم توی خونه جدید هر روزمون بهتر از دیروز باشه. و خاطرات دوران کودکیت قشنگ و رنگین کمونی باشن. خدا جون از اینکه برامون اینقدر روزهای خوب رو رقم زدی واقعا ممنوم.
8 اسفند 1391

پانزده ماهگیت مبارک دختر عزیزم

دختر گلم. ماه تابانم 15 ماهگیت مبارک. روزها بدو بدو میگذرن و من واقعا شاکرم که با تو میگذرن. من و بابایی هر روز عاشقتر میشیم با وجود نازنین تو. خیلی کارهای جدید توی این یکماه که گذشته یاد گرفتی. اجزا صورت و بدنت رو دیگه کامل میشناسی و با گفتن هر کدومشون بهش اشاره هم میکنی. خیلی ناقلا شدی. همش بازیگوشی و شیطنت میکنی. عاشق تلفنی. و دائما داری الو بازی میکنی. خیلی حرف زدنت بهتر شده. خیلی کلمات رو راحت میگی و راحت حرفهای ما رو متوجه میشی. داره کم کم جمله بندیهات هم کامل میشه. شکر خدا اشتهات برگشته و خوب داری وزن میگیری . اخرین بار 12 کیلو بودی. و این نشانه خوبیه. شیرینی این دوران رو هیچوقت فراموش نمیکنم. خیلی ناز داری. خیلی ع...
29 بهمن 1391